شماره ٤٤٩: اى ز تو در هر دلى نورى دگر

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ز تو در هر دلى نورى دگر
وز غمت در هر سرى شورى دگر
تا برد از چشم بيمارت شفا
هر طرف بنشسته رنجورى دگر
سرمه خاک رهت را منتظر
بر سر هر کوچه کورى دگر
بر سر بازار عشقت دارها
بر سر هر دار منصورى دگر
در خرابات وصالت بادها
تشنه هر باده مخمورى دگر
ميکشم تا بار غمهاى تو را
ميبرم از هر غمى روزى دگر
چند باشم زنده در گور فراق
يا بکش يا وصل يا گورى دگر
دورم از خود کردى و گفتى بناز
باش گر از وصل ما دورى دگر
نى همين (فيض) است مهجور از درت
بر سر هر کوست مهجورى دگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید