شماره ٦١٨: گر شود روزى شبى کان ماه را مهمان کنيم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر شود روزى شبى کان ماه را مهمان کنيم
خويش را در مطبخ مهمانيش قربان کنيم
نيست ما را منزلى شايسته او غير دل
خانه دل را بشمع روى او تابان کنيم
نيست مقصد جز گداز عاشقان معشوق را
نزد او دل را کباب و سينه را بريان کنيم
ماحضر بايد که باشد بر مراد ميهمان
هر چه او خواهد ز ما او را بآن مهمان کنيم
گر شرابى خواهد از ما خون دل پيش آوريم
آبى ار خواهد گوارا ديده را گريان کنيم
نيست ما را آب و نانى آب و نان ماست او
آب گرديم از خجالت گر حديث نان کنيم
جان نباشد قابل آن تا نثار او شود
دل شود از غصه خون گر ما حديث جان کنيم
نيست حد ما که اندازيم سر در پاش (فيض)
چون غبار ره شود در راه او افشان کنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید