شماره ٦٢٦: از دلم بس ناله بيرون ميکشم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از دلم بس ناله بيرون ميکشم
وز جگر بس کاسه خون ميکشم
بر درت مى آورم صد گون نياز
تا ز تو يک ناز بيرون ميکشم
عشوه را کاورد در گردشم
عشوها از چرخ گردون ميکشم
خون دل ريزم بجاى مى بجام
خون بجاى آب گلگون ميکشم
مطربا چون دست بر قانون کشند
ناله من هم بقانون ميکشم
چون تبسم ميکنى خون ميخورم
حسرتى زان لعل ميگون ميکشم
گر کند رطل گران دريا دلى
من ز خون ديده جيحون ميکشم
بر سر راهت فتاده خوار و زار
خويش را در خاک و در خون ميکشم
کاسهاى زهر هجران ترا
هيچ ميدانى که من چون ميکشم
گر کشند از دست دشمن جورها
من ز دست دوست افزون ميکشم
طالع شوريده دارم چو (فيض)
اينهمه از بخت وارون ميکشم
محنت و بيدادم از دست خود است
حاش لله کى ز گردون ميکشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید