شماره ٦٦٨: وه که جان يا تنم نميدانم
غزلستان ::
فیض کاشانی ::
غزلیات
وه که جان يا تنم نميدانم
اين توئى يا منم نميدانم
خويش را از تو فرق نتوانم
دوست از دشمنم نميدانم
با منى و ز فراق ميسوزم
گلشنم گلخنم نميدانم
روى و زلف تو قبله ام شب روز
کافرم مؤمنم نميدانم
خم ابروى تست يا محراب
رهبر از رهزنم نميدانم
جامه دانم که ميدرم بر تن
جيب از دامنم نميدانم
محو در عشق تو شدم چون (فيض)
عشق تو يا منم نميدانم
نظرات نوشته شده