شماره ٧٢٩: بنثر اگر چه توان گوهر سخن گفتن
بنثر اگر چه توان گوهر سخن گفتن
ولى بنظم بود خوشنما سخن گفتن
لباس حرف چه پوشيد شاهد معنى
بود چو موزون خوشتر بود پذيرفتن
اگر چه نثر گره ميگشايد از دل نيز
غبار غم بغزل ميتوان ز دل رفتن
گل از صفا شکفد غنچه دل از اشعار
ز شعر گفتن و خواندن طلب کن اشکفتن
چو در لباس مجاز آورى حقيقت را
بکوش تا که نگفتن بود نه بنهفتن
بهوش باش که حرف نگفتنى بجهد
نه هر سخن که بخاطر رسد توان گفتن
يکى زبان و دو گوشست اهل معنى را
اشارتى بيکى گفتن و دو بشنفتن
سخن چه سود ندارد نگفتنش اولى است
که بهتر است ز بيدارى عبث خفتن
دوچار چون شودت هرزه گو تغافل کن
علاج بيهده گو نيست غير نشنفتن
بهرزه صرف مکن عمر بى بدل اى (فيض)
ببين چه حاصل تست از صباح تا خفتن
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده