شماره ٧٨٠: بود بدتر ز هر زهرى مزيدن

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بود بدتر ز هر زهرى مزيدن
سرانگشت پشيمانى گزيدن
چرا عاقل کند کارى که بايد
سرانگشت پشيمانى گزيدن
نخست انديشه ميکن تا نيايد
سرانگشت پشيمانى گزيدن
بجز بحر گنه لايق نباشد
سرانگشت پشيمانى گزيدن
براى معصيت باشد عقوبت
سرانگشت پشيمانى گزيدن
چو بدى کردى نباشد چاره الا
سرانگشت پشيمانى گزيدن
چرا بايد گنه کردن پس آنگه
سرانگشت پشيمانى گزيدن
بنازم طاعت حق کان ندارد
سرانگشت پشيمانى گزيدن
ز من بشنو که کار جاهلانست
سرانگشت پشيمانى گزيدن
چو واقع شد زيان سودى ندارد
سرانگشت پشيمانى گزيدن
لکيلا تاسون کى ميگذارد
سرانگشت پشيمانى گزيدن
چو بر وفق قضا آمد چه حاصل
سرانگشت پشيمانى گزيدن
بس است اى فيض تن زن تا نبايد
سرانگشت پشيمانى گزيدن
سخن که ميکشد جائى که بايد
سرانگشت پشيمانى گزيدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید