شماره ٧٨٥: مهرت بجان بهار دل داغدار من

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مهرت بجان بهار دل داغدار من
از مهر جان خزان نپذيرد بهار من
در آتش هواى تو خاکسترى شدم
شايد که باد سوى تو آرد غبار من
مى افکنم براه تو تا خاک ره شود
باشد قدم نهى بسر خاکسار من
گفتى مگوى قصه و اندوه خود بکس
خون شد ز غصه تو دل را ز دار من
من چون نهان کنم که ز غم پرده مى درد
خون جگر بزير مژه اشکبار من
در روز حشر چون ز عمل جستجو کنند
گويم بآه رفت و فغان روزگار من
غم از دلم دمار بر آورد و آن نگار
ننشست ساعتى بکرم در کنار من
خاموش باش (فيض) و ازين قصه دم مزن
نه کار تست شکوه ز خوبان نه کار من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید