شماره ٩١: بنمود هستى بى اثر چه نقاب شق کنم از حيا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
بنمود هستى بى اثر چه نقاب شق کنم از حيا
تو بمن مگر نظرى کنى که دمى عرق کنم از حيا
اگرم دهد خط امتحان هوس کتاب نه آسمان
مژه بر هم آرم ازين و آن همه يک ورق کنم از حيا
چکنم زشوخى طبع دون قدحى نزد عرقم بخون
که ببوس آن لب لعل گون سحرى شفق کنم از حيا
زتخيلى که براه دين غم باطلم شده دل نشين
بمن اين گمان نبرد يقين که خيال حق کنم از حيا
چو زخاک لاله برون زند قدح شکسته بخون زند
هوسى اگر بجنون زند بهمين نسق کنم از حيا
زکمالم آنچه بهم رسد نه زلوح و نى زقلم رسد
خط نقش پا برقم رسد که منش سبق کنم از حيا
باميد وصل تو نازنين همه را نثار دلست و دين
من (بيدل) و عرق جبين که چه در طبق کنم از حيا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید