شماره ١٢٦: جوش اشکيم و شکست آينه دار است اينجا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
جوش اشکيم و شکست آينه دار است اينجا
رقص هستى همه دم شيشه سوار است اينجا
عرصه شوخى ما گوشه ناپيدائيست
هر که رو تافت زآينه دچار است اينجا
عافيت چشم زجمعيت اسباب مدار
هر قدر ساغر و ميناست خمار است اينجا
بغرور من و ما کلفت دلها مپسند
اى جنون تاز نفس آينه زار است اينجا
نفى خود ميکنم اثبات برون مى آيد
تا بکى رنگ توان باخت بهار است اينجا
هر چه آيد بنظر آنطرفش موهوم است
روز شب صورت پشت و رخ کار است اينجا
سايه ام با که دهم عرض سيه بختى خويش
روز هم آينه دار شب تار است اينجا
دامن چيده درين دشت تنزه دارد
خاک صياد گل از خون شکار است اينجا
زنده گى معبد شرميست جه طاعت چه گناه
عرق جبهه همان سبحه شمار است اينجا
عشق ميداند و بس قدر گرانجانى من
سنگ شيرازه اجزاى شرار است اينجا
چند (بيدل) بهوا دست و گريبان بودن
جيبت از کف ندهى دامن يار است اينجا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید