شماره ١٩٢: زخم دل چندين زبان داده است پيغام مرا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
زخم دل چندين زبان داده است پيغام مرا
بى سخن بايد شنيدن چون نگين نام مرا
بى نشانى مقصدم اما سراغ ما و من
جامه ئى دارد که پوشيده است احرام مرا
عمرها شد در فضاى بى نشان پرميزنم
آشيان در عالم عنقاست اوهام مرا
در غبار گردش رنگم خرام نازکيست
اندکى از خويش رو تا بشمرى گام مرا
پرده چشمم ببرق حسرت ديدار سوخت
انتظار آخر مقشر کرد بادام مرا
قدردان فرصت ساز تماشايم چو شمع
جز غم آغاز داغى نيست انجام مرا
اوج اقبالم حضور يک نفس راحت بس است
سايه ديوار دارد در بغل بام مرا
از سودا فقر گرد سرمه رنگ آورده ام
چشم اگر دارى چراغ خانه کن شام مرا
نشکند رنگى که گلزارى نپردازد زمن
کلک نقاش است ساقى گردش جام مرا
حلقه چشمى براه انتظار افگنده ام
پرميفشان اى مژه تا نگسلى دام مرا
قاصد حسرت نصيبان وفا پيداست کيست
بخت برگردد که خواند بر تو پيغام مرا
چاره سوداى من (بيدل) زچشم يار پرس
عشق در مغز جنون پرورده بادام مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید