شماره ٢٦٥: کلک مصور از چه ننگ کرد نظر بسوى ما

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
کلک مصور از چه ننگ کرد نظر بسوى ما
رنگ شکسته غير شرم خنده نزد بروى ما
چاره عيب زندگى غير عدم که ميکند
سخت بروى ما فتاد بخيه بى رفوى ما
با همه وضع پيش و پس نيست کسى خلاف کس
زشتى ما نمود و بس آينه را عدوى ما
ميگذرد نسيم مصر بال گشا ازين چمن
ليک دماغ گل کراست تا برسد ببوى ما
غفلت خلق بوده است مخمل کارگاه صنع
چشم بخواب ناز دوخت چون مژه مو بموى ما
دل بشکست عهد بست تا نفس از فغان نشست
معنى نازک آفريد چينى آرزوى ما
نيست بباغ خشک وتر مغز تاملى دگر
سربهوا چو موى سر ريشه زد از کدوى ما
ذوق تعين هوس رنج تعلق است و بس
ميفشرد تکلف بند قبا گلوى ما
سعى طهارت دوام برد زما صفاى دل
کار تيممى نکرد خاک بسر وضوى ما
در پس زانوى ادب خشک بجا نشته ايم
ننگ ترى چرا کشد موج گهر سبوى ما
طفل تجاهل هوس فاخته داشت در قفس
گشت زعشق منفعل کوکوى هرزه گوى ما
(بيدل) ازين بهار رفت برگ طراوت وفا
برکه نمايد انفعال رنگ پريده روى ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید