شماره ٣٠٨: نميدزدد کس از لذات کاهش آفرين خود را

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
نميدزدد کس از لذات کاهش آفرين خود را
فرو خورده است شمع اينجا بذوق انگبين خود را
بلبيک حرم ناقوس دير آهنگ ها دارد
درين محفل طرف ديده است شک هم با يقين خود را
بهموارى طريق صلح کل چندى غنيمت دان
زچنگ سبحه بر زنار پيچيد است دين خود را
باين پا در رکابى چون شرر در سنگ اگر باشى
تصور کن همان چون خانه بردوشان زين خود را
سخا و بخل وقف و سعت مقدور ميباشد
برآورده است دست اينجا بقدر آستين خود را
بافسون دنائت غافلى از ننگ پامالى
به پستى متهم هرگز نمى داند زمين خود را
خيال آباد يکتائى قيامت عالمى دارد
که هر جاوارسى بايد پرستيدن همين خود را
تغافل زن بهستى صيقل فطرت همينت بس
صفاى آينه گر مدعا باشد مبين خود را
درين گلشن نبايد خار دامان هوس بودن
گلى آزادگى رنگ دگر دارد بچين خود را
خيال جانکنى ظلم است بر طبع سبکروحان
بچاه افگنده چون نام از نقب نگين خود را
سجود سايه از آفات دارد ايمنى (بيدل)
تو هم گر عافيت خواهى نهان کن در جبين خود را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید