شماره ٣: خوش خوش خرامان مى روي، اى شاه خوبان تا کجا

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوش خوش خرامان مى روي، اى شاه خوبان تا کجا
شمعى و پنهان مى روى پروانه جويان تا کجا؟
ز انصاف خو واکرده اي، ظلم آشکارا کرده اى
خونريز دل ها کرده اي، خون کرده پنهان تا کجا؟
غبغب چو طوق آويخته فرمان ز مشک انگيخته
صد شحنه را خون ريخته با طوق و فرمان تا کجا؟
بر دل چو آتش مى روى تيز آمدى کش مى روى
درجوى جان خوش مى روى اى آب حيوان تا کجا؟
طرف کله کژ بر زده گوى گريبان گم شده
بند قبا بازآمده گيسو به دامان تا کجا؟
دزدان شبرو در طلب، از شمع ترسند اى عجب
تو شمع پيکر نيم شب دل دزدى اينسان تا کجا؟
هر لحظه ناوردى زني، جولان کنى مردافکنى
نه در دل تنگ منى اى تنگ ميدان تا کجا؟
گر ره دهم فرياد را، از دم بسوزم باد را
حدى است هر بيداد را اين حد هجران تا کجا؟
خاقانى اينک مرد تو مرغ بلاپرورد تو
اى گوشه دل خورد تو، ناخوانده مهمان تا کجا؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید