شماره ٣١: چه آفتى تو که کمتر غم تو هجران است

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه آفتى تو که کمتر غم تو هجران است
چه گوهرى تو که کمتر بهاى تو جان است
جهان حسن تو دارى به زير خاتم زلف
تو راست معجزه و نام تو سليمان است
از آن زمان که تو را نام شد به خيره کشى
زمانه از همه خونريزها پشيمان است
بر آن ديار که باد فراق تو بگذشت
به هر کجا که کنى قصد قصر ويران است
شکست روزم در شب چه روز اميد است
گذشت آب من از سرچه جاى دامان است
ز وصل گوئى کم گوي، آن مرا گويند
مرا ز درد چه پرواى وصل هجران است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید