شماره ١٤٥: دل دادم و کار برنيامد

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل دادم و کار برنيامد
کام از لب يار برنيامد
با او سخن از کنار گفتم
در خط شد و کار برنيامد
دل گفت حديث بوسه ميکن
اکنون که کنار برنيامد
در معنى بوسه تهى هم
گفتم دو سه بار برنيامد
بس کردم ازين سخن که چندان
نقدى به عيار برنيامد
از هرکه به کوى او فروشد
جز من به شمار برنيامد
در راه غمش دواسبه راندم
يک ذره غبار برنيامد
مقصود نيافت هر که در عشق
خاقانى وار بر نيامد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید