شماره ١٧١: نى دست من به شاخ وصال تو بر رسيد

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نى دست من به شاخ وصال تو بر رسيد
نى و هم من به وصف جمال تو در رسيد
اين چشم شور بخت تو را ديد يک نظر
چندين هزار فتنه ازان يک نظر رسيد
عمرى است کز تو دورم و زان دل شکسته ام
نى از توام سلام و نه از دل خبر رسيد
از دست آنکه دست به وصلت نمى رسد
جانم ز لب گذشت و به بالاى سر رسيد
هر تير کز گشاد ملامت برون پريد
بى آگهى سينه مرا بر جگر رسيد
با اين همه به يک نظر از دور قانعم
چو روزى از قضا و قدر اين قدر رسيد
دورى گزيدن از در تو دل نمى دهد
خاقانى اين خبر ز دل خويش بر رسيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید