شماره ٢٦٩: طاقتى کو که به سر منزل جانان برسم

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
طاقتى کو که به سر منزل جانان برسم
ناتوان مورم و خود کى به سليمان برسم
خضر لب تشنه در اين باديه سرگردان داشت
راه ننمود که بر چشمه حيوان برسم
شب تار و ره دور و خطر مدعيان
تا در دوست ندانم به چه عنوان برسم
عوض شکوه کنم شکر چو يوسف اظهار
من به دولت اگر از سيلى اخوان برسم
بلبلان خوبى صياد بيان خواهم کرد
اگر اين بار سلامت به گلستان برسم
قطره اشکم و اما ز فراوانى ضعف
طاقتى نيست که از ديده به مژگان برسم
در شهادتگه عشق است رسيدن مشکل
خاقنى راه چنان نيست که آسان برسم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید