شماره ٣٧٩: از بوالعجبى هردم رنگ دگر آميزى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از بوالعجبى هردم رنگ دگر آميزى
عيسى نه اى و روزى صد رنگ برآميزى
ده رنگ دلى دارى با هر که فراز آئى
يک رنگ شوى حالى چون آب و درآميزى
هردم جگرم سوزى گر زلف به کار آرى
نه مشک خلل گيرد چون با جگر آميزى
صد زهر بياميزى و در کام دلم ريزى
چون نوش کنم زهر ز آن صعب تر آميزى
خود کژدم زلفت را زهرى است که جان کاهد
حاجب نبود گر تو زهرى دگر آميزى
از يک نظر تنها، دل باخته ام با تو
جان بازم اگر لطفى با آن نظر آميزى
گر هيچ شبى ز آن لب تسکين دلم سازى
از ديده گلاب آرم تا با شکر آميزى
شعر تر خاقانى چون در لبت آويزد
گوئى که همى آتش با آب درآميزى
قصد در خسرو کن تا چشم سعادت را
از گرد رکاب او کحل البصر آميزى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید