شماره ٣٨: در ره او راه رو پاى چه باشد به سر

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
در ره او راه رو پاى چه باشد به سر
چشم گشا و ببين سر پدر با پسر
آيت شمس و قمر گر تو بخوانى تمام
با تو بگويم توئى فتنه دور قمر
جام حبابى بگير آب حياتى بنوش
صورت ما را بدان معنى ما را نگر
هر چه تو دارى از آن چشم گشا و ببين
زانکه به نزديک ما آنى و چيزى دگر
ذوق حريفان ما عقل نداند که چيست
عشق بگويد بتو عقل ندارد خبر
ذات يکى و صفات بى عدد و بى شمار
عين يکى در هزار مى نگر و مى شمر
تخت ولايت تمام يافتم از جد خود
داد به من سيدم خلعت و تاج و کمر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید