حاصل ما دل است وحاصل دل
درد عشق است بنگر اين حاصل
درد عشقش بيان کنم چو بود
مشکل حل و حل هر مشکل
گوشه دل سراى اوست ولى
عشق لاخارج است ولا داخل
عاقبت بازگشت جمله به ما است
والعجب حق به حق شود واصل
بحر عشقش به ما چو موجى زد
هم ز ما شد حجاب ما حايل
جسم و جان را به جزو و کل بسپار
بى سروپا درآ به خلوت دل
شاهبازى نه بلبل گلزار
روح محضى چه مى کنى گل و گل
عشق او گوهر خزانه ما است
معنى دريا و صورتم ساحل
تا که سيد ز خود کنارى کرد
درميان نيست جز خدا قايل