در شهادت شاهدى بى عيب از غيب آمده
اين چنين خوش شاهدى از غيب بى عيب آمده
در گلستان غنچه گل در هواى روى او
پيرهن بدريده و بى دامن و جيب آمده
آن معانى بديع او بيانى ديگر است
زانکه بر وى اين کلام الله بى ريب آمده
نو عروس بکر فکرم شاهدى بس دلکش است
در مشاهد شاهدى مى خواهد از غيب آمده
در جوانى نعمت الله با سواد شعر رفت
اين زمان باز آمده پيرانه با شيب آمده