شماره ٦٧٠: خواه در خواب و خواه بيدارى

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خواه در خواب و خواه بيدارى
در نظر دارمش چه پندارى
تا خيالش به خواب مى بينم
نکنم هيچ ميل بيدارى
نقش غيرى خيال اگر بستم
شرمسارم از آن گنه کارى
سر من و آستان حضرت او
هر شبى با دلى و صد زارى
چون همه دوستار و يارانند
شايد ار يار او نيازارى
بر سر چارسو بيا مى نوش
با حريفان رند بازارى
زاهدى را چه مى کنى آخر
خبر از عاشقان اگر دارى
سخن عشق اگر کنى با عقل
تخم در شوره زار مى کارى
بر سر کوى ما مجاور شو
گر طلب کار ذوق خمارى
جز يکى در شمار آيد نه
گر يکى را هزار بشمارى
لذت عمر جاودان يابى
نعمت الله اگر به ياد آرى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید