شماره ١٤: از حوادث خاطر آزاد ما غمگين نشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
از حوادث خاطر آزاد ما غمگين نشد
جبهه اين بحر از سعى هوا پرچين نشد
با لباس فقرم از آلايش دنيا چه باک
اين نمد هرگز بآب آئينه سنگين نشد
از قبول خلق نتوان زحمت منت کشيد
ايخوش آنسازيکه قابل نغمه تحسين نشد
سفله را بيدستگاهى خضر راه راستيست
اين پياده کجروى نگرفت تا فرزين نشد
سينه صافى هم نميگردد علاج بدگهر
تيغ قاتل را وداع زنگ رفع کين نشد
دست برداريد از رنگ نشاط اين چمن
شبنمى را پشت ناخن زين حنا رنگين
صبح تيغش تا نکرد ابر و بلند از خواب ناز
همچو شبنم تلخى جان باختن شيرين نشد
دربهار صنعت آباد معانى رنگ و بو
چون زبان من بيک انگشت کس گلچين نشد
شوخى باد خزان سرمايه اکسير داشت
نيست زين گلشن پر کاهى که او زرين نشد
خوب راحت بود وقف بيخودى اما چسود
رنگ ما پرها شکست و قابل بالين نشد
بسکه آزاد است (بيدل) از عبارات دوئى
ناله هم اين مصرع برجسته را تضمين نشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید