شماره ١٤٢: پيريم آخر مى و پيمانه برد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
پيريم آخر مى و پيمانه برد
باد سحر شمع زکاشانه برد
ديده سياهى زگل و لاله چيد
گوش گرانى زهر افسانه برد
شمع جنون آبله پا کرده گم
سر بهوا لغزش مستانه برد
کشمکش از سعى نفس قطع شد
اره خود آرائى دندانه برد
ياد خطش کردم و دل باختم
سايه مور از کف من دانه برد
هر که درين انجمن حرص و گد
ساخت بخود گنج بويرانه برد
حسرت ديدار گريبان دريد
آينه ما همه جا شانه برد
خواندن اسرار وفا مشکل است
مهر شد آن نامه که پروانه برد
در دل ما ذوق تماشا نماند
آه کسى آئينه زين خانه برد
قاصد دلبر جگرم داغ کرد
نامه من ناله شد امانه برد
وقت جنون خوش که غم خانمان
يکدودم از (بيدل) ديوانه برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید