شماره ٢٥: طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم
خير از خانه در بسته تمنا دارم
چون قدح چشم به احسان صراحى است مرا
روزى خود طمع از عالم بالا دارم
چه کند با جگر سوخته چندين خار
دم آبى که من از آبله پا دارم
نيست از ريگ روان موج نفس سوخته را
لب خشکى که من از صحبت دريا دارم
دانه از دام به انداز رهايى چينم
توشه آخرت است آنچه ز دنيا دارم
نيست بى گوهر عبرت صدف عالم خاک
نه ز طفلى است اگر ذوق تماشا دارم
وحشت از ديدن مکروه فزون مى گردد
نه ز حرص است اگر روى به دنيا دارم
تن خاکى که به معمارى آن مشغولم
لب بامى است که از بهر تماشا دارم
در سيه خانه ليلى نبود مجنون را
اين حضورى که من از پرده شبها دارم
صائب از محرمى شانه دلم صد چاک است
راه هر چند در آن زلف چليپا دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید