شماره ٢٤: شفق آلود شراب است مگر دستارم؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
شفق آلود شراب است مگر دستارم؟
که فتاده است به پا همچو سحر دستارم
هيچ وقت از گرو باده نيامد بيرون
از سر پنبه ميناست مگر دستارم؟
چه کنى سرزنش من، که قضا مى بندد
هر گل صبح به عنوان دگر دستارم
با دستان سر و دستار ز هم نشناسند
ريشه چون صبح ندارد به جگر دستارم
هيچ کس را گنهى نيست در آشفتن من
خودبخود گشت پريشان چو سحر دستارم
عشق از آن جوش که در مغز من انداخت، هنوز
مضطرب چون کف دريافت به سر دستارم
سر برون نازده از چاک گريبان وجود
رفت بر باد فنا همچو شور دستارم
من و از کوى مغان پاى کشيدن صائب؟
گرو باده نگيرند مگر دستارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید