شماره ٤٥: کيستم من که ز فرمان تو سرگردانم؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
کيستم من که ز فرمان تو سرگردانم؟
آب در ديده به صد خون جگر گردانم
نه چنان آمده عشقت که به افسون برود
نه چنان رفته ز دل صبر که برگردانم
دارم آن صبر که گر در قدحم زهر کنند
به سبکدستى تسليم، شکر گردانم
برو اى ناصح بيدرد که روى دل من
در شمار ورقى نيست که برگردانم
پا مزن آنقدر اى باده به خاکستر من
که شبى در قدم شمع، سحر گردانم
چند در ديده من باشى و از حيرانى
گرد آفاق چو خورشيد نظر گردانم؟
از عدم چون به وجود آمدى اى عمر عزيز
آنقدر باش که من رخت سفر گردانم
بشنوى اى صائب اگر قصه شيرين مرا
پرده گوش ترا تنگ شکر گردانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید