شماره ١٢٣: ز ضعف اگر نفس بال بسته اى دارم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ز ضعف اگر نفس بال بسته اى دارم
ز رنگ چهره زبان شکسته اى دارم
اميدوار نباشم چرا به آزادى
دل رميده و دام گسسته اى دارم
اگر چه ظاهر من خشک تر ز آبله است
به زير پوست بهار خجسته اى دارم
ز من گشاده شود کار مى پرستان را
اگر چه همچو (سبو) دست بسته اى دارم
ز فکر لاله عذاران برون نمى آيم
هميشه زين گل بى خار دسته اى دارم
بجان رسيده ام از دست بيقرارى دل
سپند آتش رخسار جسته اى دارم
زخنده ام جگر روزگار پر خون است
چو پسته گرچه دل زنگ بسته اى دارم
ز تندباد حوادث به جان نمى لرزم
که در بساط چراغ نشسته اى دارم
نيم ز صورت حال جهانيان غافل
اگر چه آينه زنگ بسته اى دارم
چو شمع ديدن من چشم مى کند روشن
ز گريه دل شب روى شسته اى دارم
به تيغ حادثه از جاى در نمى آيم
ز درد و داغ دل پينه بسته اى دارم
چو گل ز خنده نيايد لبم بهم صائب
اگر چه ساغر در خون نشسته اى دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید