ز گمرهى خود از روى رهنما خجلم
شکسته کشتيم از سعى ناخدا خجلم
من خراب کجا جام لاله رنگ کجا
چو دست ماتمى از بيعت حنا خجلم
گهى به برگ گلى سرفراز مى کندم
درين چمن ز هوادارى صبا خجلم
چرا به خاک بماند نشان گمنامان
به شاهراه محبت ز نقش پا خجلم
من و جدايى و آنگاه زندگى بى تو
به زندگى تو کز عمر بيوفا خجلم