شماره ٥٠١: آه مى دزدد نفس در سينه افگار من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
آه مى دزدد نفس در سينه افگار من
غنچه مى خسبد نسيم صبح در گلزار من
پرده گنج است ويراني، که تا محشر مباد
سايه افتادگى کم از سر ديوار من!
بلبل تصوير، گلبانگ نشاط از دل کشيد
چند باشد غنچه زير بال و پر منقار من؟
با دم جان پرور شمشير عادت کرده است
از دم عيسى هوا يابد دل بيمار من
آسيا را دانه جان سخت من دندان شکست
آسمان بيهوده مى کوشد پى آزار من
گر چه از مژگان کلکم آب حيوان مى چکد
مى توان گرد کسادى رفت از بازار من
هيچ گه دست حوادث از سرم کوته نبود
قطره مى زد در رکاب سيل دايم خار من
صائب از بس چرخ در کارم گره افکنده است
رشته تسبيح در تاب است از زنار من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید