شماره ٦٥٢: نيم غمگين که مرگ آرد مرا از زندگى بيرون

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
نيم غمگين که مرگ آرد مرا از زندگى بيرون
ازين داغم که مى آرد ز شغل بندگى بيرون
چنين کز قطع راه زندگانى مانده گرديدم
مگر خواب اجل آرد مرا از ماندگى بيرون
تهيدستى است بر اهل کرم از کوه سنگين تر
نيارد از گرانى ابر را بارندگى بيرون
کند همصحبت بد در نظرها خوار نيکان را
پر طاوس را پا آرد از زيبندگى بيرون
تواضع مى فزايد رتبه ارباب دولت را
ز غلطانى نيايد گوهر از ارزندگى بيرون
ز پيرى مى کشد از ظلم دست خويش هم ظالم
خميدن تيغ را آرد گر از برندگى بيرون
برآورد آن که از دوزخ من آلوده دامان را
مرا اى کاش مى آورد از شرمندگى بيرون
رگ گردن فزود از طوق قمرى سرو را صائب
ز رعنايى نيارد سرکشان را بندگى بيرون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید