شماره ٦٧٠: پيش غافل سخن از پند و نصيحت راندن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش غافل سخن از پند و نصيحت راندن
هست بر صورت ديوار گلاب افشاندن
ابجد مشق جنون من سودازده است
خط ديوانى زنجير، مسلسل خواندن
نيست ممکن که ز ريزش نشود دخل افزون
دانه در خاک يکى صد شود از افشاندن
عمر زود از دم نشمرده به انجام رسد
ختم قرآن شود آسان ز ورق گرداندن
نکشد پاى به خوارى ز در خلق حريص
خيرگى را ز مگس دور نسازد راندن
جز دل من که به افتادگى اين دولت يافت
نرسيده است به منزل کسى از واماندن
ما که بهر تو شديم از دو جهان روگردان
از مروت نبود روى ز ما گرداندن
چه شود گر شود از روى تو چشمى روشن؟
نشود روشنى شمع کم از گيراندن
چون لب لعل تو آورد خط سبز برون؟
نشود آب گهر سبز اگر از ماندن
نکند برگ نهان نکهت گل را صائب
گشت بى پرده مرا راز دل از پوشاندن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید