شماره ٢٨: سوخته لاله زار من رفته گل از کنار من

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
سوخته لاله زار من رفته گل از کنار من
بيتو نه رنگم و نه بو اى قدمت بهار من
دوش نسيم مژده ئى گل بسر اميد زد
کز ره دور ميرسد سرو چمن سوار من
گر بتبسمى رسد صبح بهار وعده ات
آينه موج گل زند تا ابد از غبار من
گر همه زخم خورده ام گل زکف تو برده ام
باغ حناست هر کجا خون چکد از شکار من
فرصت ديگرم کجاست تا کنم آرزوى وصل
راه عدم سپيد کرد شش جهت انتظار من
عکس تحير آب رنگ منفعل است از آينه
گرد نفس نميکند هستى من زعار من
آه سپند حسرتم گرمى مجمرى نديد
سوختنم همان بجاست ناله نکرد کار من
کاش بوامى از عرق حق وفا ادا شود
نم نگذاشت در جبين گريه شرمسار من
خاک طپيدنم که برد گرد مرا بکوى تو
بنده حيرتم که کرد آينه ات دچار من
ظاهر و باطن دگر نيست بساز اين نشاط
تا من و تو اثر نواست نغمه توست تار من
گربه سپهرم التجاست ورمه و مهرم آشناست
(بيدل) بيکس توام غير تو کيست يار من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید