شماره ٧١: موج خونم هر قدر طوفان نما خواهد شدن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
موج خونم هر قدر طوفان نما خواهد شدن
حق شمشير تو رنگين تر ادا خواهد شدن
عمرها شد در تمناى خرامت مرده ام
خاک من آينه آب بقا خواهد شدن
از تغافل چند بندى پرده بر روى بهار
چشم واکن غنچه بادام واخواهد شدن
در دم مردن مرا بر زندگى افسوس نيست
حيف دامانت که از دستم رها خواهد شدن
قدر مشتاقان بدان اى ساده رو کز جوش خط
بى نيازيها زبان التجا خواهد شدن
در کمين شعله هر شمع داغى خفته است
هر کجا تاجيست آخر نقش پا خواهد شدن
بى تلافى نيست شوقم در تگ و پوى وصال
دست اگر کوتاه شد آهم رسا خواهد شدن
نشه آب و گل شوخى بناى وحشتيم
دامنى گر بشکنى تعمير ما خواهد شدن
در بيابانى که دل مى نالد از بار غمت
گر همه کوهست پامال صدا خواهد شدن
پختگان يکسر کباب انتظار خامى اند
انتهاى هر چه ديدى ابتدا خواهد شدن
گر باين افسرده گى جوشد جنون اعتبار
بحر را موج گهر زنجير پا خواهد شدن
جاده سر منزل تحقيق ما پوشيده نيست
نقش پا تا خاک گشتن رهنما خواهد شدن
دورى از دلدار ننگ اتحاد معنويست
موج ما با گوهر از گوهر جدا خواهد شدن
سرمه صد نرگسستان عبرتست اجزاى ما
خاک اگر گرديم چندين چشم واخواهد شدن
نيستم (بيدل) چو تخم از خاکسارى نااميد
آخر اين افتادگيهايم عصا خواهد شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید