شماره ١٢٨: بدست تيغ تو تا خون من حنا بسته

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بدست تيغ تو تا خون من حنا بسته
بحيرتم که عجب خويش را بجا بسته
چسان برويتو مرغ نظر کند پرواز
که حيرت از مژه اش رشته ها بپا بسته
بدل از شوق وصالت صد آرزو دارم
ولى ادب ره تقرير مدعا بسته
فراق بيگنهم کشت و نقد داغ خطا
بگردن دل خون گشته خون بها بسته
زجيب ناز خطش سر برون نميآرد
که عقد عهد بخلوتگه حيا بسته
چو شمع تا بفنا هيچ جا نياسايم
مرا سريست که احرام بوريا بسته
تن از بساط حريرم چگونه بندد طرف
که دل بسلسله نقش بوريا بسته
بهار بوسه بپاى تو داد و خون گرديد
نگه تصور رنگينى حنا بسته
بوادى طلب نارسائى عجزيم
که هر که رفته زخود خويش را بما بسته
کدام نقش که گردون نه بست بى ستمش
دلى شکسته اگر صورت صدا بسته
مگر ز زلف تو دارد طريق بست و گشاد
که (بيدل) اينهمه مضمون دلگشا بسته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید