شماره ٢١١: بهار است اى ادب مگذار از شوق تماشائى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بهار است اى ادب مگذار از شوق تماشائى
بچندين رنگ و بوى خفته مژگانم زند پائى
خوشا شور دماغ شوق و گير و دار سودائى
قيامت پرفشان هوئى جهان آتش فگن هائى
زهر برگ گل اين باغ عبرت در نظر دارم
کف افسوس چندين رنگ و بو بر يکدگرسائى
جهان پر بيحس است از ساز نيرنگى مشو غافل
هوائى ميدمد وهم نفس بر نقش زيبائى
طرب کن گر پى محمل کشان صبح بردارى
که اين گرد جنون دارد تبسم خيمه ليلائى
بهر مژگان زدن سر ميدهد در عالم آبم
خمستان در بغل اشک قدح کج کرده مينائى
باميد گشاد دل نگردى از خطش غافل
پى اين مور ميباشد کليد قفل صحرائى
بهر جا عشق آرايد دکان عرض استغنا
سرافلاک اگر باشد نمى ارزد بسودائى
خراب جستجوى يکنفس آرام ميگردم
شکست دل کنم تعمير اگر پيدا شود جائى
زجيب عاجزى چون آبله گل کرده ام (بيدل)
سر خوناب مغزى سايه پرورد کف پائى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید