شماره ٨٥: يک دو دم هنگامه تشويش مهر کينه بود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
يک دو دم هنگامه تشويش مهر کينه بود
هر چه ديدم ميهمان خانه آئينه بود
ابتذال باغ امکان رنگ گرنديدن نداشت
هر گلى کامسالم آمد در نظر پارينه بود
منفعل ميشد زدنيا هوش اگر ميداشت خلق
صبر و حنظل در مذاق گاو و خر لوزينه بود
هيچ شکلى بى هيولى قابل صورت نشد
آدمى هم پيش از آن کادم شود بوزينه بود
امتحان اجناس بازار ريا ميداد عرض
ريشها ديديم با قيمت تر از پشمينه بود
هر کجا ديديم صحبتهاى گرم زاهدان
چون نگاح دختر رز در شب آدينه بود
خاک شد فطرت به پستى ليک مژگان بر نداشت
ورنه از ما تا ببام آسمان يک زينه بود
تخته مشق حوادث کرد ما را عاجزى
زخم دندان بيشتر وقف لب زيرينه بود
در جهان بى تميزى چاره از تشويش نيست
ما بصد جا منقسم کرديم و دل در سينه بود
آرزوها ماند محو ناز در بزم وصال
پاس ناموس تحير مهر اين گنجينه بود
هر کجا رفتيم (بيدل) درد ما پنهان نماند
خرق درويشى ما لختى از دل پنبه بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید