شماره ٢٥٩: عبارت مختصر تا کى سوال وصل پيغامش

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
عبارت مختصر تا کى سوال وصل پيغامش
مباد اى دشمن تحقيق از من بشنوى نامش
برهمن گو ببر زنار و زاهد سبحه آتش زن
غرور ناز دارد بى نياز از کفر و اسلامش
نگردانده است اوراق تمنا انتظار من
هنوز اين چشم قربانى مقشر نيست بادامش
رهائى نيست مضمونى که گرد خاطرم گردد
زخود غير از گرفتارى برون افگندم از دامش
هواى جستجوى وصل برد انديشه ما را
بآن عالم که مى بايد شنيد از خويش پيغامش
ندانم شوق احرام چه گلشن در نظر دارد
بهار از رنگ و بو عمريست گم کرده است آرامش
بزير چرخ منشين گر تنزه مدعا باشد
عرقها بر چکيدن مايلست از سقف حمامش
زدور آسمان گر سعد و نحسى در گمان دارى
اثر واميکشد از کيفيت برجيس و بهرامش
دو عالم عيش و يکدم کلفت مردن نمى ارزد
حذر از الفت صبحى که باشد در نظر شامش
سماجت پيشه يکسر منع را ترغيب ميداند
مگس هنگام راندن بيشتر ميگردد ابرامش
تلاش جاه (بيدل) انحراف وضع ميخواهد
کشد لنگى سر از پائى که پيش آيد ره بامش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید