شماره ٣٠١: نى در پرواز زدنى سعى جولان کرد شمع

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
نى در پرواز زدنى سعى جولان کرد شمع
تا بنقش پا همين سير گريبان کرد شمع
خودگدازى محرم اسرار امکان گشتن است
هر قدر در آب خفت آئينه سامان کرد شمع
دل اگر روشن نمى شد داغ آگاهى که داشت
اينقدر ما را درين هنگامه حيران کرد شمع
غفلت اين انجمن در خورد اغماض دل است
عالمى را چشم پوشانيد و عريان کرد شمع
بيخودى کن از بهار عافيت غافل مباش
رنگها پرواز داد و گل بدامان کرد شمع
بر رخ ما ناز مشتاقان در مژگان مبند
کز تغافل خانه پروانه ويران کرد شمع
دل نه قدر آه فهميد و نه پاس اشک داشت
سبحه و زنار را با خاک يکسان کرد شمع
در گشاد عقده هستى که دامنگير نيست
از بن هر قطره اشک ايجاد دندان کرد شمع
تا کجا زين انجمن چشم هوس پوشد کسى
عضو عضو خويش اينجا صرف مژگان کرد شمع
نور دل درترک لذات جهان خوابيده است
موم تا آلوده شهد است نتوان کرد شمع
نيستى (بيدل) بداد خودنمائى ميرسد
عاقبت خود را برنگ رفته پنهان کرد شمع



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید