شماره ١٣: صد ره گذرى هر دم بر جان خراب من

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
صد ره گذرى هر دم بر جان خراب من
رحمت نکنى هرگز بر چشم پر آب من
بر زد ز دماغم دود از شربت عشق، آرى
بى درد سرى نبود مستى شراب من
هر چند دلم خون شد، سوزاک من افزون شد
کشته نشد اين آتش از آب کباب من
جانم به گداز آمد، کو آن همه عيش من؟
شبهاى دراز آمد، کو آن همه خواب من؟
چون گريه کند چشمم، ماتمکده اى بايد
تا بر سر همدردان ريزند گلاب من
مى سوزد دل تنگم، اى هجر، مگر زين سو
بر بوى کباب آيد آن مست خراب من
در دوزخ اگر سوزم، زين نيست مرا دردى
هستى تو بهشتى رو، اين است عذاب من
يک تار قبايم ده خلعت ز پى خسرو
دران نبود بارى تشريف جواب من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید