شماره ٤٨: اى زندگانى بخش من لعل شکر گفتار تو

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى زندگانى بخش من لعل شکر گفتار تو
در آرزوى مردنم از حسرت ديدار تو
گر شهد بينم در زبان يا آب حيوان در دهان
تحقيق مى دانم که آن نبود بجز گفتار تو
معذورى از زلف سيه پوشى به روى همچو مه
سيرى ندارد هيچگه چون ديده از ديدار تو
گر خود ترا زين چشم تر دشوارى مى آيد نظر
بيرون کشم ديده ز سر آسان کنم دشوار تو
زين پس به خوبان ننگرم، در کوى ايشان نگذرم
گر هيچ يک ره جان برم از غمزه خونخوار تو
خواهى نمک زن ريش را، خواهى بکش درويش را
هر خون که باشد خويش را بر بسته ام دربار تو
در کوى تو بر هر درى افتاده مى بينم سرى
اين نيست کار ديگرى جز کار تو، جز کار تو
چون غم به گفتار آورم يا ديده در کار آورم
چون رو به ديوار آورم بارى بود ديوار تو
خواهى که بهر خنده اى پيش افگنى افگنده اى
اينک چو خسرو بنده اى او بنده ديدار تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید