شماره ٢٦٨: تا تو روى چو ماه بنمايى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
تا تو روى چو ماه بنمايى
نتوان ديد روى بينايى
نيم بالاى تو نباشد سرو
که تو سرو تمام بالايى
به تماشا قدم چه رنجه کني؟
تو که سر تا قدم تماشايى
گويى از حسرت نبات لبت
شيشه گر گشت چرخ مينايى
روى بنماى تا درو داريم
کز رخ آيينه مصفايى
پيشتر زانکه برد دانى رنگ
نتوانى که روى بنمايى
پيش زلفت فتاده ام شبها
ديو مى گيردم ز تنهايى
بسته زلف را بگو، يارى
کاى فلان، در کدام سودايي؟
بى تو چون زلف تو پس آمده ام
چه شود، گر به رفق پيش آيي؟
بوسه اى چند بنده خسرو را
بر لب خود برات فرمايى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید