شماره ٢٣: گر بهم مى زدم امشب مژه پر نم را

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر بهم مى زدم امشب مژه پر نم را
آب مى برد به يک چشم زدن عالم را
سوز ديرينه ام از وصل نشد کم چه کنم
که اثر نيست درين داغ کهن مرهم را
آن پرى چهره مگر دست بدارد از جور
ورنه بر باد دهد خاک بنى آدم را
اى تو را شيردلى در خم هر موى به بند
قيد هر صيد مکن زلف خم اندر خم را
بنشين در حرم خاص دل اى دوست که من
دور دارم ز رخت ديده نامحرم را
باددر بزم غمم نشئه اى از درد نصيب
که در آن نشئه ز شادى نشناسم غم را
خواهى اکسير بقا محتشم از دست مده
ساغر دم به دم و ساقى عيسى دم را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید