شماره ٥٧: کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پايت

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پايت
که برده دل ز تو اى دلبران شهر فدايت
غم که کرده خلل در خرام چابکت اى گل
ز رهگذر که در پاخليده خارجفايت
سياست که ز اظهار عشق کرده خموشت
که حرف مهر کسى سر نمى زند ز ادايت
اشارت که سرت را فکنده پيش به مجلس
که بسته راه نگه کردن حريف ربايت
سفارش که تو را راز دار کرده بدين سان
که مهر حقه راست لعل روح فزايت
گهى به صفحه رو زلف مى نهى که بپوشد
شکسته رنگى رخسار آفتاب جلايت
گهى به سنبل مو دست ميکشى که نگردد
دليل عاشقى آشفتگى زلف دوتايت
تو از کجا و گرفتن به کوى عشق کسى جا
سگ تصرف آن دلبرم که برده ز جايت
اگر نه جاذبه عاشقى بدى که رساندى
عنان کشان ز ديار جفا به ملک وفايت
متاز کم ز نکويان سمند ناز که هستى
تو از براى يکى زار و صد هزار برايت
به محتشم که سگ توست راز خويش عيان کن
که چون جريده به آن کو روى دود ز قفايت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید