شماره ٧٣: زانطره دل سوى ذقنت رفته رفته رفت

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زانطره دل سوى ذقنت رفته رفته رفت
در چه ز عنبرين رسنت رفته رفته رفت
پيشت چو شمع اشگ بتان قطره قطره ريخت
صد آبرو در انجمنت رفته رفته رفت
من بودم و دلى و هزاران شکستگى
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
گفتى که رفته رفته چو عمر آيمت به سر
عمرم ز دير آمدنت رفته رفته رفت
رفتى به مصر حسن و نرفتى ازين غرور
آن جا که بوى پيرهنت رفته رفته رفت
جان را دگر به راه عدم ده نشان که دل
در فکر نقطه دهنت رفته رفته رفت
اى محتشم فغان که نيامد به گوش يار
آوازه اى که از سخنت رفته رفته رفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید