شماره ١٦٣: روزگارى رفت و از ما نامدت يک بار ياد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
روزگارى رفت و از ما نامدت يک بار ياد
دردمندان فراموش کرده را ميدار ياد
بى تکلف خوش طبيب مشفقى کز درد تو
مردم و هرگز نکردى از من بيمار ياد
گردد از قحط طراوت چون گلت بى آب و رنگ
خواهى آوردن بسى زين ديده خونبار ياد
من که دايم سر گران بودن ز لطف اندکت
اين زمان زان لطف اندک مى کنم بسيار ياد
ياد مى کردم ز سال پيش ياد از قيد عشق
فارغم امسال اما مى کنم از يار ياد
با وجود رستگارى در صف زنهاريان
مى کنم صد ره دمى زان تيغ با زنهار ياد
کى جدائى زان فراموشکار کردى محتشم
گر گمان بردى که خواهد کردش اين مقدار ياد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید