شماره ١٦٩: دى به شيرين عشوه هر دم سوى من ديدن چه بود

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دى به شيرين عشوه هر دم سوى من ديدن چه بود
وز پى آن زهر از ابرو چکانيدن چه بود
گر نبودى بر سر آتش ز اعراض نهان
همچو موى خويشتن بر خويش پيچيدن چه بود
گربدى از من نمى گفتند خاصان پيش تو
تير تيز اندر حکايت سوى چه بود
ور نبودى بر سر آزار من در انجمن
حرف جرمم يک سر از بدخواه پرسيدن چه بود
گر به دل با من نبودى بذر طعنم غير را
منع کردن وز قفا چشمک رسانيدن چه بود
بزم خاصى گر نهان از من نمى آراستى
بى محل اسباب عيش از بزم برچيدن چه بود
گر نبودت در کمان تير غضب مخصوص من
چين برد ابرو در رخ اغيار خنديدن چه بود
دى به بزم از غير آن احوال پرسيدن نداشت
من چو واقف گشتم آن خاموش گرديدن چه بود
محتشم را گر نمى دانستى از نامحرمان
پش غير از وى جمال راز پوشيدن چه بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید