شماره ٤١٠: رخت را آفتاب سايه گستر مى توان گفتن

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
رخت را آفتاب سايه گستر مى توان گفتن
خطت را سايه خورشيدپرور مى توان گفتن
ميانت را نشايد موى گفت از نازکى اما
دهانت را ز تنگى تنگ شکر مى توان گفتن
رخت را با رخ يوسف مقابل مى توان کردن
دمت را با دم عيسى برابر مى توان گفتن
مکرر گرچه نتوان گفت با آن نوش لب حرفى
لبش را گفته ام قند و مکرر مى توان گفتن
به آن مه در سرمستى حديثى گفته ام کين دم
نه ز آن برمى توان گشتن نه ديگر مى توان گفتن
به سان محتشم داد به شاهى کشور دل را
که او را پادشاه هفت کشور مى توان گفتن
سپهر دين و دولت شهسوار عرصه شوکت
که خاک پاى او را تاج قيصر مى توان گفتن
ابوالغالب جلال العزوالدين شاه ابراهيم
که نعل توسنش را ماه نور مى توان گفتن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید