شماره ٥٩١: شهريارا صاحبا رفتى خدا يار تو باد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شهريارا صاحبا رفتى خدا يار تو باد
صاحب اين بيستون خرگه نگهدار تو باد
در جهانگيرى به يک گردش سراپاى جهان
همچو مرکز در ميان خط پرگار تو باد
کارفرماى قضا کاين برگ و سامان شغل اوست
دايم اندر شغل سامان دادن کار تو باد
ار جهاد حيدرى ور دفع اعدا ميکنى
دين ايزد را مدد ايزد مددکار تو باد
چشم دشمن تا نبيند روى نصرت را به خواب
خار در چشمش ز دست بخت بيدار تو باد
خصم کز رشک تو خونها خورد بهر جبر آن
در غزا خونش غذاى تيغ خون بار تو باد
محتشم از بهر فتح و نصرت آن کامجو
لطف يزدان متفق به ايمن گفتار تو باد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید