دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اين بگفت و گريه در شد هاى هاى
اشک غلطان بر رخ او جاى جاى
صدق او هم بر ضمير مير زد
عشق هر دم طرفه ديگى مي‌پزد
صدق عاشق بر جمادى مي‌تند
چه عجب گر بر دل دانا زند
صدق موسى بر عصا و کوه زد
بلک بر درياى پر اشکوه زد
صدق احمد بر جمال ماه زد
بلک بر خورشيد رخشان راه زد
رو برو آورده هر دو در نفير
گشته گريان هم امير و هم فقير
ساعتى بسيار چون بگريستند
گفت مير او را که خيز اى ارجمند
هر چه خواهى از خزانه برگزين
گرچه استحقاق دارى صد چنين
خانه آن تست هر چت ميل هست
بر گزين خود هر دو عالم اندکست
گفت دستورى ندادندم چنين
که کنم من اين دخيلانه دخول
اين بهانه کرد و مهره در ربود
مانع آن بدکان عطا صادق نبود
نه که صادق بود و پاک از غل و خشم
شيخ را هر صدق مي‌نامد به چشم
گفت فرمانم چنين دادست اله
که گدايانه برو نانى بخواه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید